هنگامیکه شیرویه و پسرش اردشیر درگذشتند، مردان و سران ساسانی از میان خاندان شاهی، هیچ مردی را نیافتند که به تخت شاهي بنشانند پس دختر خسرو پرویز(پوراندخت) را بر تخت شاهي نشاندند.
پوراندخت، سیامین شاهنشاه ساسانی به سال ۶۳۰ میلادی، بر تخت شاهنشاهي نشست. او نخستین زن از دودمان ساساني است که به شاهي رسید. زمان شاهنشاهي او برابر بود با پايان خلافت ابوبکر و آغاز خلافت عمر. وي یکسال و چهار ماه پادشاه بیش از ۱۰ کشور آسیایی بود. در نسكهاي گوناگون او را زنی خردمند، دادگر و نیکو سرشت دانستهاند که چون شاه شد در میان مردم داد را گسترد.
به گفتهي «محمد باقر وثوقی»، استاد تاریخ باستان دانشگاه تهران دربارهي شرایط آن زمان، برخلاف دورهي حکومت هخامنشیان که جنسیت اهمیت چنداني نداشت، دورهي حکومت ساسانیان دورهي برتری مرد بر زن بود. در دوران هخامنشیان، سرپرست کارگاههای تختجمشید، بیشتر زن بودند. شماري از زنان دو برابر مردان حقوق میگرفتند. این زنان، مهندسان و طراحانی بودند که بهترین و زیباترین هنرها را در تخت جمشید آفریدند. حتا زنان در این دوره جیرهي زایمان میگرفتند. روزگار ساسانی اما متفاوت از روزگار هخامنشیان بود.
در چنین شرایطی پوراندخت در تیسفون تاج بر سر گذاشت و بدون توجه به جنسیت خود، قدرت را بار دیگر به خاندان از همپاشیده ساسانی بازگرداند.
پوراندخت با همهي آشفتگیها تصمیم گرفت تا اوضاع کشور را سروسامان دهد. وی کارهای سودمندي انجام داد: نخست یکسال مالیات را بر مردم بخشید. صليبي كه مسيح بر آن جان داده بود و نزد عیسویان بسیار گرامی بود، كه به دست ایرانیان افتاده بود و از همين روي آتش کینهي عیسویان نسبت به ایرانیان شعلهور شده بود، برگرداند. پوراندخت براي آرام كردن اوضاع و كشته نشدن بيجهت مردم، با هراکلیوس، قیصر رم پيماننامهي صلحی امضا کرد و صليب عيسامسيح را بديشان برگرداند كه مردم اورشليم با شادي جشني برايش برپا كردند. اين خود نمودي از خردمندي و روحيهي آشتيخواهي پوراندخت بوده است.
وي به گاه شاهي، با مردم روش نيکو داشت و عدالت کرد و بگفت تا سکهي نو زنند و پلها را آباد کنند و باقیماندهي خراج را بخشید و نامهها نوشت و نیکخواهی خویش را با مردم در میان نهاد و از حال کشتگان خاندان خود سخن آورد و گفت امید دارد، خداوند به روزگار وی چندان رفاه بیاورد و کارها چنان استوار باشد تا بدانند که کشورگیری و لشکرکشی و پیروزمندی و فتنه نشانی به شجاعت و تدبیر مردان نیست بلکه این همه از خداست و بفرمود تا اطاعت آرند و نیکخواهی کنند.
وی زمانی که سپاهی برای جنگ با اعراب فرستاد در مداین بیمار شد و در همانجا درگذشت. بسیاری براين باورند كه؛ اگر پوراندخت زمان دیگری به حکومت میرسید کفایت و لیاقت بیشتری از خود نشان میداد.
فردوسي دربارهي پوراندخت گفت:
یکی دختری بود پوران بنام
چو زن شاه شد کارها گشت خام
بزرگان برو گوهر افشاندند
برآن تخت شاهیش بنشاندند
چنین گفت پس دخت پوران که من
نخواهم پراگندن انجمن
کسی راکه درویش باشد ز گنج
توانگر کنم تا نماند به رنج
مبادا ز گیتی کسی مستمند
که از درد او بر من آید گزند
ز کشور کنم دور بدخواه را
بر آیین شاهان کنم گاه را
نظرات شما عزیزان: